به گزارش تحریریه، تارنمای تحلیل «مدرن دیپلماسی» نوشت شرق آسیا پویاترین منطقه ای بوده است که در آن توسعه در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شده است. سیاست منطقه ای پارادوکسی را ایجاد کرده است که فضای اقتصادی آن را شعله ور کرده است. روندها نشان دهنده تشدید مسائل امنیتی در کنار تکمیل اقدامات استراتژیک است که تنش های امنیتی و اقتصادی را در سراسر منطقه شرق آسیا گسترش داده است. در یک محفل جهانی، چین به عنوان دولت تجدیدنظرطلب شناخته می شود. آداب تاریخی حاکی از بازپس گیری شرق آسیا توسط چینی ها است. این ادعا باعث تشدید تنش بین آمریکا و چین درباره منطقه شرق آسیا شده است.
چالش اصلی چین تغییر روند مداخله آمریکا در منطقه شرق آسیا برای ایجاد معادله متعادل در سطح استراتژیک است. این ممکن است ایالات متحده و متحدانش در شرق آسیا مانند ژاپن را تحریک کند که به ایالات متحده کمک کند تا حاکمیت چین در منطقه را به خطر بیندازد. چالش آمریکا و متحدانش در منطقه شرق آسیا به دلیل ثبات اقتصادی چین در سطح بین المللی پیچیده تر است. این ممکن است یک جنگ نیابتی برای هر دو ابرقدرت در منطقه شرق آسیا باشد، جایی که درگیری ممکن است افزایش یابد و ثبات استراتژیک منطقه را به خطر بیندازد.
یکی از باورهای رایج در ایالات متحده در مورد اهداف سیاست بلندمدت چین در آسیا این است که پکن آرزو دارد هژمون منطقه باشد و می خواهد نظم چین محوری را در منطقه بازگرداند.
نخست، پکن طرفدار روابط تک قطبی در هر دو سطح جهانی و منطقه ای و معتقد است که با رشد اقتصادی مداوم، این روند به ادامه رایزنی های سیاسی درون منطقه ای در آسیا کمک خواهد کرد، بنابراین تاثیر بر امور منطقه ای تنوع بیشتری خواهد داشت و به طور مساوی در منطقه توزیع خواهد شد.
نکته دوم، اگرچه چین انتظار افزایش نسبی نفوذ خود در آسیا را دارد اما میداند که به لطف مرزهای قدرت سخت و بهویژه قدرت نرم، چین هرگز نمیتواند به نقش خود در گذشته باستان یا نقش ایالات متحده در حال حاضر در منطقه دست یابد.
از دیدگاه پکن، ایالات متحده اگرچه یک قدرت آسیایی نیست اما منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی آن در منطقه و همچنین تعهداتش به ثبات و رفاه منطقه، ریشهدار است. پکن همواره از نقش سازنده ایالات متحده در امور منطقه ای استقبال کرده است. با این حال، در زمان مشابه، پکن نیز نسبت به جنبههای خاصی از سیاست ایالات متحده احساس ناراحتی میکند. ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت، بیش از حد مسلط و مداخله گر در مدیریت امور منطقه ای بوده است. این کشور به صدای سایر بازیگران منطقه ای توجه نمی کند و گاهی اوقات بیش از حد درگیر امور داخلی سایر کشورها می شود و از فرهنگ، تاریخ و ارزش های آنها آگاهی ندارد.
برنامه های ایالات متحده و اروپا در دریای چین جنوبی و شرق آسیا باید شامل چشم اندازهای بلندمدت در زمینه تعامل با کشورهای آسه آن باشد. چنین اقداماتی فضا را برای مقابله ایالات متحده با چین در منطقه شرق آسیا فراهم می کند. توسعه هر سیاست امنیتی استراتژیک جامع، نیاز لحظه ای است که تنها منافع فردی را در منطقه تضمین می کند. هر دو کشور دیگری را تهدیدی برای خود می دانند و تلاش می کنند توانایی های خود را برای دستیابی به امنیت بیشتر ارتقا دهند.
ایالات متحده در موقعیتی نیست که بتواند با قدرت های دیگر دور از سرزمین خود مقابله کند. رفتار تهاجمی در رقابت استراتژیک می تواند منجر به نتایج ناخواسته شود. آمریکا برای عادی سازی روابط باید واقعیت های استراتژیک چین را بپذیرد.
پایان/
نظر شما